جستجو در
دیکشنری انگلیسی
برای ب������رد
|
 |
|
امکانات این بخش:
|
ازعلت به معلول پی بردن , استقرایی.
|
نسبت دادن , اسناد دادن , دانستن , حمل کردن (بر) , کاتب , رونویس بردار.
|
ارزو داشتن , ارزو کردن , اشتیاق داشتن , هوش داشتن , بلند پروازی کردن , بالا رفتن , فرو بردن , استنشاق کردن.
|
دراب یا چیز دیگری فرو بردن , روی چیزی اب ریختن , خیس کردن.
|
تاخت وتاز کردن , تهاجم , تاراج , چپاول , تهاجم کردن , بیغما بردن , چپاول کردن , حمله.
|
زور , نیرو , جبر , عنف , نفوذ , قوا , عده , شدت عمل , بردار نیرو , خشونت نشان دادن , درهم شکستن , قفل یا چفت را شکستن , مسلح کردن , مجبورکردن بزور گرفتن , بزور بازکردن , بی عصمت کردن , راندن , بیرون کردن , بازور جلو رفتن.
|
وارد بخدمت اجباری کردن , برای ارتش برداشتن , مصادره کردن.
|
معاون , یاور , دستیار , بردست , ترقی دهنده.
|
عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی.
|
لنگر از زمین برداشته , اماده ء حرکت , مربوط به بادبان برافراشته.
|
|
|