جستجو در
دیکشنری انگلیسی
برای ب������رد
|
 |
|
امکانات این بخش:
|
عقب , پشت (بدن) , پس , عقبی , گذشته , پشتی , پشتی کنندگان , تکیه گاه , به عقب , درعقب , برگشت , پاداش , جبران , ازعقب , پشت سر , بدهی پس افتاده , پشتی کردن , پشت انداختن , بعقب رفتن , بعقب بردن , برپشت چیزی قرارگرفتن , سوارشدن , پشت چیزی نوشتن , ظهرنویسی
|
حصار , بازداشتگاه بردگان.
|
طاقت , بردباری , وضع , رفتار , سلوک , جهت , نسبت.
|
بهره بردار , فایده برنده , نیکوکار.
|
وظیفه خوار , بهره بردار , ذیحق , ذینفع , استفاده.
|
منفعت , استفاده , احسان , اعانه , نمایش برای جمع اوری اعانه.(.ve &.vt) :فایده رساندن , احسان کردن , مفید بودن , فایده بردن.
|
زنده بینی , ازمایش میکروسکپی بافت زنده , بافت برداری
|
اسبی که قدرتش معلوم نیست و شانس بردن مسابقه را کمتر دارد , برنده غیرمترقبه.
|
رنگ پریده یاسفید شدن , سفیدکردن (با اسیدوغیره) , سفیدپوست کردن , رنگ پریده کردن , رنگ چیزی را بردن.
|
غلا م , بنده , برده بدون مزد واجرت , زر خرید.
|
|
|