جستجو در
دیکشنری انگلیسی
برای ب������رد
|
 |
|
امکانات این بخش:
|
بردن , بدوش گرفتن , حمل کردن , حمل ونقل کردن.
|
ارابه , گاری , دوچرخه , چرخ , باگاری بردن.
|
لپ پریده کردن یا شدن , ژتن , ریزه , تراشه , مهره ای که دربازی نشان برد وباخت است , ژتون , ورقه شدن , رنده کردن , سیب زمینی سرخ کرده.
|
وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیه ای.
|
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیه ای.
|
اپارات فیلم , دوبین فیلم برداری , سینما.
|
برداشتن مانع , گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی , ترخیص کالا از گمرک.
|
بردار رمز.
|
بلند کردن , بالا بردن , ترفیع دادن , عالی کردن , نشاط دادن , افراشتن.
|
حذف کردن , ادغام کردن , از اخر برداشتن.
|
|
|