جستجو در
دیکشنری انگلیسی
برای فیل
|
 |
|
امکانات این بخش:
|
فیلم های نقاشی شده , فیلم های میکی موس.
|
روح بخش , جان دهنده , رونق دهنده , تهیه کننده ء فیلمهای کارتون.
|
کارتون , فیلم های نقاشی شده.
|
اپارات فیلم , دوبین فیلم برداری , سینما.
|
هنر فیلمبرداری.
|
پیل , فیل.
|
ذرات ریز وعدسک های کوچک در فیلم نمودارکردن , منفذدار.
|
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند.
|
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطا کردن , تفویض مقام کردن , چرب کردن , فیلم را دوبله کردن.
|
فیله مینیون , گوشت پشت مازوی گاو.
|
جستجوی بیشتر برای فیل
جستجو در وب برای فیل
جستجو در وب سایتهای فارسی زبان برای فیل
جستجو در تصاویر برای فیل
جستجو در تصاویر وب سایتهای فارسی زبان برای فیل
جستجو در فیلم ها برای فیل
جستجو در لینکها برای فیل
جستجو در اخبار برای فیل
جستجو در لغتنامه فارسی برای فیل
پیشنهادهای جستجوی جس جو برای فیل
|