خانه شعر معاصر
> محمود مشرف آزاد تهرانی
> آیینه ها تهی است
قلب تو پناه - مهر پاک منست - وین سینه پناه مهربانی تو - ای شاخه ی سبز مهر خسته مباد - گلهای سپید شدمانی تو - از بوی بنفشگان گیسوی تو - پرواز - پرستوان سرکش یاد - پروای شکیب آهوان گریز - سرشاری تاک و میگساری باد - تو... ادامه شعر
من گیاهی ریشه در خویشم - من سکون آبشاران بلورین زمستانم - من شکوه پرنیان روشن دریای خاموشم - من سرود تشنه ی بیمار خیزان بهارانم - مهر دوزختاب - افسونسوز شبکوشم - مرغ زرین بال دریا راز مهتابم - چشمه سار نیلی خوابم - چنگ... ادامه شعر
تنها انسان گریان نیست - من دیده ام پرندگان را - من برگ و باد و باران را - گریان دیده ام - تنها انسان گریان نیست - تنها انسان نیست که می سراید - من سرودها از سنگ - نغمه ها از گیاهان شنیده ام - من خود شنیده ام سرودی... ادامه شعر
چشمهای تو گلهای یادند - در زمستان خاموش بیداد - وه چه تاریک و افسانه زادند - خون نیلوفران بهارند - با رگ شاخساران بی برگ - چشمه سارند و آیینه - وارند - آن شکوه گریزان اندوه - ای دو چشم هراسان شمایید - در... ادامه شعر
بهار از باغ ما رفتست ما افسانه می گوییم - پرستوها ندانستند و بر قندیل یخ مردند - بهار از باغ ما رفتست می خواندند پیچک ها - شما بیهوده می گویید و ما - بیهوده می روییم - بهار اینجاست ما فریاد می کردیم - بر شاخ صنوبرها - هنوز از برگهای برگ... ادامه شعر
بر این سبز خاموش افسانه وش - بر این نیل پیچان فریادگر - سرشک ار فشانم روا باد و باد - به یاد من افسانه ی سخت سر - گل افشانده گویی به دامان رود - جهان آفرین با نخستین بهار - و با ز آسمان آوریده فراز - بهشتی... ادامه شعر
با غباری که از گذار تو ریخت - روی گلبوته های همهمه گرد - نثل دریای موج زن بشکست - بوسه با صخره های نیلوفر - در پس جاده های خم در خم - نقشی ارمانده ور - نمانده به جای - دیرگاهیست بسته راه نظر - این غبار عبوس رهفرسای - ... ادامه شعر
گل انگیز شب بین و شبزاد گل - درون سایه پرورد و آذر برون - نتابیده تابیده اش خشم مهر - به گیسوی بیتاب شب بازگون - برانگیخته برقش از چشم سرخ - شهابست و - تاراب و نازنده باد - فروبیخته عطر و سایه بهم - فسون دد و جادوی... ادامه شعر
بی تو خاکسترم - بی تو ای دوست - بی تو تنها و خاموش - مهری افسرده را بسترم - بی تو در آسمان اخترانند - دیدگان شررخیز دیوان - بی تو - نیلوفران آذرانند - بی تو خاکسترم - بی تو ای دوست - بی تو این... ادامه شعر
من چگونه ستایش کنم - آن چشمه را که نیست ؟ - من چگونه نوازش کنم این تشنه را که هست ؟ - من چگونه بگویم که این خزان زیباترین بهار ؟ - من چگونه بخوانم سرود فتح - من چگونه بخواهم که مهر باشد ای مرگ مهربان - زیباترین بهار در این شهر - زیباترین... ادامه شعر
|