خانه شعر معاصر
> محمود مشرف آزاد تهرانی
> آیینه ها تهی است
> من بیم داشتم
بازگشت
من بیم داشتم
مثل پرنده یی که در شور مردنست مثل شکوفه یی که در شور ریختن مثل همین پرنده ی خاموش کاغذی انجا نشسته بود نگاهش پرنده وار و پشت او به باران باران پشت پنجره بارید و ایستاد من بیم داشتم که بگویم شکوفه ها از کاغذند من بیم داشتم که بگویم پرنده را نه سال پیشتر توی بساط دستفروشی خریده ام و چشم های او را از شیشه های سبز تهی کرده ام من بیم داشتم که بگویم اتاق من خاموش و کاغذیست باران پشت پنجره باران نیست باران پشت پنجره بارید ایستاد مثل همین شکوفه ی خاموش مثل همین پرنده ی خاموش آنجا نشسته بود و پشت او به پنجره ی سبز من بیم داشتم که شبی موریانه ها بیداد کرده باشند
|