خانه شعر کهن
> امیر خسرو دهلوی
> غزلیات
> ای زلف تو دام دل دانا و خردمند
ای زلف تو دام دل دانا و خردمند
|
ای زلف تو دام دل دانا و خردمند |
|
دشوار جهد دل که در افتاد درین بند |
بودیم خردمند که زد عشق تو برما |
|
دیوانگی آورد و نماندیم خردمند |
ای باد بجنبان سر آن زلف و ببخشای |
|
برحال پریشان پریشان شدهیی چند |
اصحاب هوس چاشنی عشق چه دانند؟ |
|
لذت ندهد تشنهی می را شکر و قند |
عیبم مکن ای خواجه که در عالم معنی |
|
جهل است خردمندیو دیوانه خردمند |
تا جان بود از مهر رخش بر نکنم دل |
|
گر میر نهد بندم و گر پیر دهد پند |
|