خانه شعر کهن
> امیر خسرو دهلوی
> غزلیات
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد |
|
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد |
شماره شعر: 111 تعداد ابیات: 4 (9 مصراع)
گر کنی یاری و گر آزار بر من بگذرد |
|
هر چه میخواهی بکن ای یار بر من بگذرد |
شماره شعر: 112 تعداد ابیات: 3 (7 مصراع)
خبرم شدست کامشب سر یار خواهی آمد |
|
سر من فدای آن ره که سوار خواهی آمد |
شماره شعر: 113 تعداد ابیات: 6 (13 مصراع)
بت نو رسیدهی من هوس شکار دارد |
|
دل صید کرده هر سو نه یکی هزار دارد |
شماره شعر: 114 تعداد ابیات: 7 (15 مصراع)
در کین گشاد چشمت به خیال خود بگو تا |
|
زپی شفاعت من به میانه یی در آید |
شماره شعر: 115 تعداد ابیات: 1 (3 مصراع)
دل من ز زلف و رویت شد اسیر و چون نگردد |
|
شب ماهتاب دزدی که به خانهیی در آید |
شماره شعر: 116 تعداد ابیات: 1 (3 مصراع)
دلبران مهرنمایند و وفا نیز کنند |
|
دل بران مهر چه بندی که جفا نیز کنند |
شماره شعر: 117 تعداد ابیات: 7 (15 مصراع)
گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند |
|
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند |
شماره شعر: 118 تعداد ابیات: 4 (9 مصراع)
ای که عمر از پیسودای تو دادیم بباد |
|
یاد میدارد که از مات نمی آید یاد |
شماره شعر: 119 تعداد ابیات: 5 (11 مصراع)
گر سر زلف تو از باد پریشان نشود |
|
خلق بیچاره چنین بیدل و حیران نشود |
شماره شعر: 120 تعداد ابیات: 3 (7 مصراع)
|