خانه شعر کهن
> امیر خسرو دهلوی
> غزلیات
ترکی و خوب روی کسی کاینچنین بود |
|
نبود عجب اگر دل او آهنین بود |
شماره شعر: 141 تعداد ابیات: 2 (5 مصراع)
مهمی گذشت که چشمم خبر زخواب ندارد |
|
مرا شبی است سیه رو که ماهتاب ندارد |
شماره شعر: 142 تعداد ابیات: 1 (3 مصراع)
گل و شکوفه همه هست و یار نیست چه سود |
|
بت شکر لب من در کنار نیست چه سود |
شماره شعر: 143 تعداد ابیات: 2 (5 مصراع)
مبصران که مزاج جهان شناختهاند |
|
دو روزه برگ اقامت دران نساختهاند |
شماره شعر: 144 تعداد ابیات: 3 (7 مصراع)
نرگست مست رسید و به هوش خویش نبود |
|
دلم زصبر بسی لاف زود ولیش نبود |
شماره شعر: 145 تعداد ابیات: 1 (3 مصراع)
بهار بی رخ گلرنگ و چه کار آید |
|
مرا یک آمدند به که ده بهار آید |
شماره شعر: 146 تعداد ابیات: 2 (5 مصراع)
بتم چو روی سوی خانهی کتاب آرد |
|
زخلق اگر نکند رخ نهان که تاب آرد |
شماره شعر: 147 تعداد ابیات: 2 (5 مصراع)
خطی که بر سمن آن گل عذار بنویسد |
|
بنفشهی نسخهی آن بربهار بنویسد |
شماره شعر: 148 تعداد ابیات: 3 (7 مصراع)
کسی که دل زخم زلف او برون آرد |
|
کبوتری است که از چنگ با ز بستاند |
شماره شعر: 149 تعداد ابیات: 5 (11 مصراع)
شب ! وفتاد و غمت باز کار خواهد کرد |
|
دو چشم تیره ستاره شمار خواهد کرد |
شماره شعر: 150 تعداد ابیات: 5 (11 مصراع)
|