خانه شعر کهن
> امیر خسرو دهلوی
> هشت بهشت
> ای گشایندهی خزاین جود
ای گشایندهی خزاین جود
|
شیده نامی که هر چه پیدا کرد |
|
خلق را زان نمونه شیدا کرد |
هفت گنبد چو رنگ و بوی گرفت |
|
جا در و هفت ماه روی گرفت |
هر یکی هم به رنگ مسکن خویش |
|
جامه را رنگ داده بر تن خویش |
چون شد اسباب هفت خانه تمام |
|
باز گفتند قصه با بهرام |
کانچه نعمان کاردان آراست |
|
زاد می زادگان نیاید راست |
شاه کاین مژدهی نشاط شنود |
|
میل طبعش عنان ز دست ربود |
چون رسید اندران خجسته سواد |
|
گشت بر لاله کرد و بر شمشاد |
بوی گلهاش مغز پرور گشت |
|
مغزش از بوی گل معطر گشت |
بیشتر شد به بوستان فراخ |
|
میوه بر میوه دید شاخ به شاخ |
چون درامد به کار خانه نو |
|
دید هر سو نگار خانه نو |
جنتی بر ز جور زیبا دید |
|
جان ز نظاره ناشکیبا دید |
مجلسی یافت پر ز نعمت و کام |
|
با حریفان نو نوشت به جام |
آن چنان شد به روی خوبان شاد |
|
کش ز عیش گذشته نامد یاد |
خواند نعمان کاردان را پیش |
|
بخششی کردش از نهایت بیش |
آفرین گفت بر چنان رائی |
|
که بر آراست آن چنان جائی |
|