خانه شعر کهن
> حافظ
> غزلیات
> بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
|
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد |
|
که تاب من به جهان طره فلانی داد |
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا |
|
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد |
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب |
|
به مومیایی لطف توام نشانی داد |
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش |
|
که دست دادش و یاری ناتوانی داد |
برو معالجه خود کن ای نصیحتگو |
|
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد |
گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت |
|
دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد |
|