خانه شعر کهن
> حافظ
> غزلیات
> درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
|
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد |
|
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد |
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان |
|
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد |
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما |
|
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد |
عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است |
|
خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد |
بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال |
|
چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد |
خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت |
|
بفرما لعل نوشین را که زودش باقرار آرد |
در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ |
|
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد |
|