خانه شعر کهن
> حافظ
> غزلیات
> میدمد صبح و کله بست سحاب
میدمد صبح و کله بست سحاب
|
میدمد صبح و کله بست سحاب |
|
الصبوح الصبوح یا اصحاب |
میچکد ژاله بر رخ لاله |
|
المدام المدام یا احباب |
میوزد از چمن نسیم بهشت |
|
هان بنوشید دم به دم می ناب |
تخت زمرد زده است گل به چمن |
|
راح چون لعل آتشین دریاب |
در میخانه بستهاند دگر |
|
افتتح یا مفتح الابواب |
لب و دندانت را حقوق نمک |
|
هست بر جان و سینههای کباب |
این چنین موسمی عجب باشد |
|
که ببندند میکده به شتاب |
بر رخ ساقی پری پیکر |
|
همچو حافظ بنوش باده ناب |
|