الطرب ای خاصگان خاصه به هنگام صبح |
|
کاینک بوی بهشت میدمد از کام صبح |
باغ شما روی دوست، صحن فلک روی باغ |
|
صبح شما جام می، حلقهی مه جام صبح |
رنگ خم عیسی است بادهی گلرنگ جام |
|
اشک تر مریم است ژالهی درفام صبح |
قد چو قدح خم دهید پس همه در خم جهید |
|
پیش که بیرون جهد آتش از اندام صبح |
مرغ صراحی زند یک دم بر دام ما |
|
تا فلک آن مرغ روز بستن بر دام صبح |
کعبهی ما طرف خم زمزم ما درد خام |
|
مصحف ما خط جام سبحهیما نام صبح |
مرغ بهنگام زد نعرهی هنگامه گیر |
|
کز همه کاری صبوح خوشتر هنگام صبح |
تا دو نفس حاصل است عمر قضا کن به می |
|
کز دو نفس بیش نیست اول و انجام صبح |
می به قدح در چنانک شیرین در مهد زر |
|
باربدیوار کوس برزده گلبام صبح |
پرچم نصرت نمود لشکر سلطان چرخ |
|
در جل زرین کشید ابلق خوشگام صبح |
خسرو روی زمین سنجر عهد ارسلان |
|
مهدی آخر زمان داور عهد ارسلان |
شاه فلک بین به صبح پرده بر انداخته |
|
پیر خردبین به می خرقه در انداخته |
کم زن کوی مغان برده به می ره به ده |
|
رسته دل از شهر بند جان بدر انداخته |
عالم خاکی به خاک باخته زیر فلک |
|
مشتی خاک قمار در قمر انداخته |
ساقی می توبه را برده پس کوه قاف |
|
بلکه ز کوه عدم ز آستر انداخته |