بر لب باریک جام عاشق لب دوخته |
|
بر سر گیسوی چنگ زهره سر انداخته |
خط و لب ساقیان عیسی زنار دار |
|
بر خط زنار جام جم کمر انداخته |
عقرب مه دزدشان چشم فلک را به سحر |
|
داس سر سنبله در بصر انداخته |
خانه خدای مسیح یعنی سلطان چرخ |
|
بر در سلطان عهد تاج زر انداخته |
مه حلی زهره را کرده به زر نثار |
|
در سم شب رنگ شاه سربهسر انداخته |
از سر تیغش که هست سبز چو پر مگس |
|
کرکس گردون ز هول شاهپر انداخته |
خسرو اقلیم بخش تاج ستان ملوک |
|
رستم خورشید رخش مالک جان ملوک |
آتش عیارهای آب عیارم ببرد |
|
سیم بناگوش او رونق کارم ببرد |
لعل مسیحا دمش در بن دیرم نشاند |
|
زلف چلیپا خمش بر سر دارم ببرد |
در گرو نرد عشق جان و دلی داشتم |
|
در سه ندب دستخون هر دو نگارم ببرد |
نالهکنان میروم سنگی در بر چو آب |
|
کب من و سنگ من غمزهی یارم ببرد |
رفت قراری بر آنک دل به دو زلفش دهم |
|
دل به قراری که بود رفت و قرارم ببرد |
جوجوم از عشق آنک خالش مشکین جوی است |
|
این دل مسکین چو دید خر شد و بارم ببرد |
عشق برون آورد مهره ز دندان مار |
|
آمد و دندانکنان در دم مارم ببرد |
دید دلم وقف عشق خانهی بام آسمان |
|
خانه فروشی بزد دل ز کنارم ببرد |