خانه شعر کهن
> نظامی گنجوی
> خسرو و شیرین
> در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم
در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم
|
محمد کافرینش هست خاکش |
|
هزاران آفرین بر جان پاکش |
چراغ افروز چشم اهل بینش |
|
طراز کار گاه آفرینش |
سرو سرهنگ میدان وفا را |
|
سپه سالار و سر خیل انبیا را |
مرقع بر کش نر مادهای چند |
|
شفاعت خواه کار افتادهای چند |
ریاحین بخش باغ صبحگاهی |
|
کلید مخزن گنج الهی |
یتیمان را نوازش در نسیمش |
|
از آنجا نام شد در یتیمش |
به معنی کیمیای خاک آدم |
|
به صورت توتیای چشم عالم |
سرای شرع را چون چار حد بست |
|
بنا بر چار دیوار ابد بست |
ز شرع خود نبوت را نوی داد |
|
خرد را در پناهش پیروی داد |
اساس شرع او ختم جهانست |
|
شریعتها بدو منسوخ از آنست |
جوانمردی رحیم و تند چون شیر |
|
زبانش گه کلید و گاه شمشیر |
ایازی خاص و از خاصان گزیده |
|
ز مسعودی به محمودی رسیده |
خدایش تیغ نصرت داده در چنگ |
|
کز آهن نقش داند بست بر سنگ |
به معجز بدگمانان را خجل کرد |
|
جهانی سنگدل را تنگ دل کرد |
چو گل بر آبروی دوستان شاد |
|
چو سرو از آبخورد عالم آزاد |
|