خانه شعر کهن
> نظامی گنجوی
> خسرو و شیرین
> پاسخ دادن خسرو شیرین را
پاسخ دادن خسرو شیرین را
|
دگر باره جهاندار از سر مهر |
|
به گلرخ گفت کای سرو سمن چهر |
طبر خون با سهی سروت قرین باد |
|
طبرزد با طبر خون همنشین باد |
دهان جز من از جام لبت دور |
|
سر جز من ز طوق غبغبت دور |
عتابت گرچه زهر ناب دارد |
|
گذر بر چشمه نوشاب دارد |
نمیگویم که بر بالا چرائی |
|
بلا منمای چون بالا نمائی |
سهی سرو ترا بالا بلند است |
|
به بالاتر شدن نادلپسند است |
نثاری را که چشمم میفشاند |
|
کدامین منجنیق آنجا رساند |
مرا بر قصر کش یک میل بالا |
|
نثار اشک بین یک پیل بالا |
چو بر من گنج قارون میفشاندی |
|
چو قارونم چرا در خاک ماندی |
دل اینجا در کجا خواهم گشادن |
|
تن اینجا سر کجا خواهم نهادن |
ثچو حلقه گر بیابم بر درت بار |
|
درت را حلقه میبوسم فلکوار |
شوم چون حلقه در طرق بر دوش |
|
خطا گفتم که چون در حلقه در گوش |
مکن بر من جفا کز هیچ راهی |
|
ندارم جز وفاداری گناهی |
و گر دارم گناه آن دل رحیم است |
|
گناه آدمی رسم قدیم است |
همه تندی مکن لختی بیارام |
|
رها کن توسنی چون من شدم رام |
|