خانه شعر کهن
> نظامی گنجوی
> لیلی و مجنون
> برهان قاطع در حدوث آفرینش
برهان قاطع در حدوث آفرینش
|
در نوبت بار عام دادن |
|
باید همه شهر جام دادن |
فیاضه ابر جود گشتن |
|
ریحان همه وجود گشتن |
باریدن بیدریغ چون مل |
|
خندیدن بینقاب چون گل |
هرجای چو آفتاب راندن |
|
در راه ببدره زر فشاندن |
دادن همه را به بخشش عام |
|
وامی و حلال کردن آن وام |
پرسیدن هر که در جهان هست |
|
کز فاقه روزگار چون رست |
گفتن سخنی که کار بندد |
|
زان قطره چو غنچه باز خندد |
من کین شکرم در آستین است |
|
ریزم که حریف نازنین است |
بر جمله جهان فشانم این نوش |
|
فرزند عزیز خود کند گوش |
من بر همه تن شوم غذاساز |
|
خود قسم جگر بدو رسد باز |
ای ناظر نقش آفرینش |
|
بر دار خلل ز راه بینش |
در راه تو هر کرا وجودیست |
|
مشغول پرستش و سجودیست |
بر طبل تهی مزن جرس را |
|
بیکار مدان نوای کس را |
هر ذره که هست اگر غباریست |
|
در پرده مملکت بکاریست |
این هفت حصار برکشیده |
|
بر هزل نباشد آفریده |
|