خانه شعر کهن
> نظامی گنجوی
> شرفنامه
> در نعت خواجه کاینات
در نعت خواجه کاینات
|
فرستاده خاص پروردگار |
|
رساننده حجت استوار |
گرانمایهتر تاج آزادگان |
|
گرامیتر از آدمیزادگان |
محمد کازل تا ابد هر چه هست |
|
به آرایش نام او نقش بست |
چراغی که پروانه بینش به دوست |
|
فروغ همه آفرینش بدوست |
ضمان دار عالم سیه تا سپید |
|
شفاعت گر روز بیم و امید |
درختی سهی سایه در باغ شرع |
|
زمینی به اصل آسمانی به فرع |
زیارتگه اصل داران پاک |
|
ولی نعمت فرع خواران خاک |
چراغی که تا او نیفروخت نور |
|
ز چشم جهان روشنی بود دور |
سیاهی ده خال عباسیان |
|
سپیدی بر چشم شماسیان |
لب از باد عیسی پر از نوش تر |
|
تن از آب حیوان سیه پوشتر |
فلک بر زمین چار طاق افکنش |
|
زمین بر فلک پنج نوبت زنش |
ستون خرد مسند پشت او |
|
مه انگشت کش گشته ز انگشت او |
خراج آورش حاکم روم و ری |
|
خراجش فرستاده کری و کی |
محیطی چه گویم چو بارنده میغ |
|
به یک دست گوهر به یک دست تیغ |
به گوهر جهان را بیاراسته |
|
به تیغ از جهان داد دین خواسته |
|