خانه شعر کهن
> وحشی بافقی
> مثنویات
> در هجو کیدی
در هجو کیدی
|
هله کیدی غلام ناقابل |
|
فکر خود کن که کار شد مشکل |
تا نمیری نمیشوی آزاد |
|
این غل هجو تو مبارک باد |
السلام ای سیاه ساز و نیاز |
|
به اجازت که هجو کردم ساز |
خامه کردم به فکر هجو تو تیز |
|
ای سیاه گریز پا بگریز |
هله کیدی غلام ناقابل |
|
فکر خود کن که کار شد مشکل |
قلمم باز در سیاهی شد |
|
تو دگر چون سفید خواهی شد |
هجوت ای دزد پربها کردم |
|
دیگرت بر چراغ پا کردم |
خویش را زنده میگذاری تو |
|
رگ مردی مگر نداری تو |
ای سکندر بسی بداندامی |
|
خرک لولهی سیه کامی |
فچه موش خستهای، آقا |
|
گربهی پا شکستهای آقا |
گه سگ چیست، جسم ناپاکت |
|
پشم آن موی روی ناپاکت |
ریش بز بستهای، برو آقا |
|
بد اگر گفتهام بگو آقا |
چون گه گربه است پیکر تو |
|
ای گه گربه خاک بر سر تو |
گوز کون پلید شیطانی |
|
جعل مبرز جهودانی |
پخ سقل، بد عمل، جعل سیما |
|
زشت گو، یاوه گو، کریه لقا |
|