جستجو در
لغت نامه فارسی
>
کلمات با الگوی
ا*
(اِ حَ) [ ع . اباحة ] (مص م .) 1 - حلال کردن ، روا دانستن . 2 - جایز. 3 - به
تکلیف اعتقادی نداشتن و انجام محّرمات را جایز دانستن .
(اِ حَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) اباحی ؛ ملحدی که همه چیز را مباح شمارد و انجام
محرمات را جایز می داند.
(اِ دِ یا دَ) [ ع . ] (مص م .) هلاک کردن ، کشتن .
(اِ یا اَ رِ) [ ع . ابارة ] 1 - (مص م .) مایه خرمابن نر را به خرمابن ماده رساند
ن . 2 - هلاک کردن . 3 - (اِمص .) اصلاح کشت و زرع .
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ابریق ؛ کوزه ها.
( اِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ریسمانی که به وسیلة آن خردة دست شتر بربندند تا دست از
زمین برداشته دارد، بند. 2 - نام رگی است در پای .
(اُ شَ یا ش ِ) [ ع . ] (اِ.) = اباش : جماعتی آمیخته از هر جنس مردم .
(اِ.) [ ع . ] (اِ.) 1 - ریسمانی که به وسیلة آن خردة دست شتر بربندند تا دست از
زمین برداشته دارد، بند. 3 - نام رگی است در پای .
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ باطل ؛ سخنان یاوه و بیهوده ، چیزهای باطل .
(اَ عِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ابعد؛ بیگانگان ، آنان که نسبت دور دارند.
|