جستجو در
لغت نامه فارسی
>
کلمات با الگوی
ا*
( اِ) [ تر - مغ . ] (اِ.) = آباقا: برادر مهتر یا کهتر پدر. آباقا.
( اَ) (اِ.)قرض ، دین . وام و اوام نیز گویند.
( اَ) (اِ.) آبان ، هشتمین ماه سال خورشیدی .
(اِ نَ) [ ع . ابانة ] = ابانه : 1 - (مص م .) آشکار کردن ، واضح ساختن . 2 - (مص ل
.) پیدا شدن ، ظهور.
(اَ تَ) [ ع . ] (اِ.) اصطلاحاً حروف هجای عربی را که به ترتیب «الف »، «ب »، «ث »
مرتب شده و به «ی » ختم می شود «ابتث » نامند؛ مق ابجد. و ترتیب آن ها از این قرار
است : أ ب ت ث ج ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی . ایرانیان در
این میان حروف ذیل را افزوده اند: «پ » بین «ب » و «ت »؛ «چ » بین «ج » و «ح »؛ «ژ»
بین «ز» و «س »؛ «گ » بین «ک » و «ل ».
(تِ) [ ع ابتداء. ] (مص ل .) (اِ.) 1 - شروع و اول هرکار و هرچیز، آغاز، نخست . اول
، مبداء. مق انتها. 2 - آغاز کردن ، شروع کردن . 3 - در علم نحو عاری کردن لفظ از
عوامل لفظی برای اسناد. ؛~ به ساکن الف - آوردن کلمه ای که حرف اول آن ساکن باشد. ب
- بی مقدمه ، ناگهانی .
(اِ تِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شروع کردن ، آغاز کردن .
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نوآوردن ، چیز تازه ای آوردن . 2 - بدعت نهادن .
(اِ تِ) [ ع . ابتدائی ] (ص نسب .) مقدماتی ، اولی ، آغاز. ؛مدرسة ~مدرسه ای که در
آن نخستین دورة تحصیل را فراگیرد.
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بسیار به کار بردن چیزی تا اندازه ای که از ارزش آن
بکاهد. 2 - (اِمص .) بی ارزشی ، پستی .
|