لغت نامه فارسی
>
فیل
فیل
[ معر. پیل ] (اِ.) 1 - پستانداری است عظیم الجثه و علف خوار با بینی درازی موسوم
به خرطوم و دو دندان نیش به نام عاج که بسیار گران بهاست . 2 - یکی از مهره های
شطرنج . ؛ ~ و فنجان دو چیز نامتناسب ازنظر اندازه . ؛ ~ کسی یاد هندوستان کردن
کنایه از:به هوس چیزی یا وسوسة کاری افتادن . ؛~هوا کردن کنایه از: کار شگفت انگیز،
جالب توجه و پر هیاهو کردن .
جستجوی بیشتر برای فیل
جستجو در وب برای فیل
جستجو در وب سایتهای فارسی زبان برای فیل
جستجو در تصاویر برای فیل
جستجو در تصاویر وب سایتهای فارسی زبان برای فیل
جستجو در فیلم ها برای فیل
جستجو در لینکها برای فیل
جستجو در اخبار برای فیل
جستجو در دیکشنری برای فیل
پیشنهادهای جستجوی جس جو برای فیل
|