جستجو در
لغت نامه فارسی
>
کلمات با الگوی
گ*
(حر.) بیست و ششمین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد 20 در حساب ابجد.
(رِ) (اِمر.) 1 - گله گاو. 2 - غار، شکاف . گاپاره نیز به این معنی است .
[ په . ] (اِ.) = گاته . گات ها: سروده های زردشت ، قدیمی ترین بخش اوستا.
(جُ مِ) (اِ.) قسمی گاوآهن که در برنجکاری به کار برند.
[ په . ] پسوندی است که به ریشة فعل می پیوندد و افادة فاعل می کند. آموزگار (صیغة
شغل )، پذیرفتگار (صفت فاعلی )، سازگار (صیغة مبالغه ).
[ فر. ] (اِ.) ایستگاه قطار راه آهن .
[ فر. ] (اِ.) جای اتومبیل ، محلی که اتومبیل ها را در آن جا می گذارند.
[ فر. ] (اِ.) تعهد سازنده یا فروشندة کالا درقبال خریدار برای ارائه خدمات پس از
فروش در طی مدت مشخص ، ضمانت ، تضمین . (فره ).
[ فر. ] (اِ.) گروه مسلحی که پاسداری از مکان یا مقامی را بر عهده داشته باشد یا در
اجرای مراسم تشریفاتی شرکت کند، پاسگان (فره )، محافظ ، نگهبان .
(دِ) [ انگ . ] (اِ.) مجلس جشن و مهمانی که در فضای آزاد برپا می شود.
جستجوی بیشتر برای گ*
جستجو در وب برای گ*
جستجو در وب سایتهای فارسی زبان برای گ*
جستجو در تصاویر برای گ*
جستجو در تصاویر وب سایتهای فارسی زبان برای گ*
جستجو در فیلم ها برای گ*
جستجو در لینکها برای گ*
جستجو در اخبار برای گ*
جستجو در دیکشنری برای گ*
پیشنهادهای جستجوی جس جو برای گ*
|